شرمساری دیگری برای سران آل سعود

به گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، در این نمابر که برای "سعود الفیصل" وزیر خارجه وقت عربستان سعودی ارسال شده، آمده است که یک شرکت ایرانی اعلام آمادگی کرده است که فرش حرمین شریفین و دیگر اماکن را به صورت یکپارچه و یا در قطعه‌های مختلف طبق اندازه‌های مورد نیاز تهیه کند.

  
این وزیر عربستانی تأکید کرده است که به نظر سفارت عربستان در تهران، این موضوع از نظر ساختاری و محتوایی نامناسب است، زیرا مربوط به خدمت رسانی به حرمین شریفین می باشد.
این وزیر سعودی مدعی شد که این پیشنهاد شرکت فرش ایرانی تجاری نیست، بلکه اهدافی سیاسی و دینی دارد و سفارت عربستان در تهران مناسب می داند که از آن صرف نظر شود.

فرش ایرانی نباید در حرمین باشد/ سند توطئه علیه ایران

گرای وزارت خارجه عربستان برای تحریم مقامات ایرانی

همچنین بر اساس اسناد منتشر شده در ویکی‌لیکس، مسئولان وزارت خارجه عربستان با رصد تغییر و تحولات در سطح مسئولان کشوری و لشکری جمهوری اسلامی ایران، پیشنهاد افزودن اسامی آنان به فهرست تحریم‌های غربی علیه کشورمان را مطرح می‌کنند.

به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، در یکی از این اسناد که به امضای معاون آسیای وزارت امور خارجه عربستان رسیده، تلاش ویژۀ مقامات عربستانی برای تشدید تحریمها علیه مقامات کشورمان آشکار است.

در این سند آمده است: «با اشاره به پیام رییس دربار پادشاهی درباره تغییرات انجام شده توسط فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب ایران در مناصب فرماندهی، دیدگاه سازمان کل اطلاعات عربستان درباره هماهنگی با مقامات آمریکایی منعکس می شود تا اسامی فرماندهان سپاه ایران به عنوان شخصیت های ایرانی مشمول مجازات های بین المللی یا یک جانبه در زمینه ممنوعیت سفر و بلوکه شدن سپرده ها، افزوده شود؛ البته به گونه ای که عربستان طرف مستقیم در این موضوع نباشد».

در بخش دیگری از این سند می خوانیم: «این مساله (تحریم مقامات ایرانی) می تواند ضربۀ پیشدستانه موثری بر نظام ایران و آینده سیاسی این شخصیت ها باشد و همزمان پیام مستقیمی به فرماندهان سپاه انقلاب است که بدانند تحت نظارت بین المللی هستند. امید است تمایل آن جناب در زمینه به نظر رساندن پیشنهاد سازمان کل اطلاعات به جناب وزیر موثر باشد.

این وزارت نسخه ای از پیام ارسال شده برای جناب پادشاه ... را دریافت کرد که در آن دیدگاه سازمان کل اطلاعات تایید شده و نظر جناب رییس سازمان کل اطلاعات که معتقد است نباید مستقیما نامی از دولت عربستان در این موضوع به میان آید نیز مورد تایید قرار گرفته و نیز بر تاثیر جدی این اقدام بر نظام ایران تاکید کرده اند... اگر حضرت عالی لطف بفرمایید این موضوع برای رهنمود به آگاهی جناب وزیر برسد و در صورت موافقت پیام با مضمونش برای آن مقام ارسال شود.

با خالصانه ترین درود ها و سپاس ها،
مصطفی بن محمد حبیب کوثر
مدیر کل اداره کشورهای آسیا»

فرش ایرانی نباید در حرمین باشد/ سند توطئه علیه ایران

چگونه خودمان مودم ADSL را تنظیم کنیم؟

تنظیمات مودم ADSL ا از جمله اطلاعاتی است که در عین سادگی بسیاری از آن اطلاع ندارند . در مواقعی پیش می آید

که مودم جدیدی خریداری میکنیم و یا سرویس دهنده اینترنتی جدیدی را انتخاب میکنیم و یا اینکه نیاز به تنظیم مجدد مودم ADSL داریم و در همه این مواقع در صورتیکه اطلاعاتی برای انجام این کار نداشته باشیم مجبوریم از دوستان و یا شرکت سرویس دهنده اینترنتی کمک بگیریم که در هر دو صورت زمان زیادی را از دست میدهیم . حال آنکه انجام این کار بسیار ساده بوده و خود فرد به راحتی میتواند آن را انجام دهد و ما در این مطلب قصد داریم تا نحوه تنظیم مودم ADSL را تشریح کنیم. 

چگونه سخت افزار مودم را تنظیم کنیم؟

مودم های ADSL به طور کلی دارای دو ارتباط هستند، یکی ارتباط مودم به سرویس دهنده اینترنت از طریق سیم تلفن و دیگری ارتباط مودم با سیستم کامپیوتری که میتواند بی سیم و یا از طریق کابل شبکه و یا به طرق دیگر باشد. حال با توجه به تصویر زیر شما بایستی ابتدا مکانی مناسب برای برپایی تنظیمات خود بیابید تا با حداقل مشکلات مواجه شوید ولیکن عموم کاربران ترجیح می دهند که مودم در کنار کامپیوتر باشد اما توصیه می کنم در صورتیکه مودم شما از ارتباط بیسیم برخوردار است آنرا در نزدیکترین مکان ممکن به ترمینال مخابرات واقع در کوچه یا پارکینگ ساختمان نصب کنید تا امکان قطعی یا نویز سیم را به حداقل برسانید.

نمایی از نحوه اتصال کابل های مودم

در اکثر مواردی که از خط تلفن برای مصارفی بمانند استفاده از دستگاه POS و یا فکس و حتی تلفن نیز بصورت همزمان استفاده می شود در ورودی مودم یک دستگاه نویز گیر کوچک با نام اسپلیتر استفاده می شود که امواج مورد استفاده مودم را از امواج خطوط تلفن تفکیک می کند تا نویز نهایی به حداقل برسد. پس از اتصال مودم به سیستم از طریق کابل شبکه و متصل کردن آن به سیم تلفن و روشن کردن مودم، برای چند دقیقه صبر کنید. برای فهمیدن اینکه سرویس اینترنت بر روی خط شما فعال است یا نه نیاز به هیچ تنظیمی نیست. بر روی اکثر مودمها چراغی با نام DSL و یا Link وجود دارد که در ابتدا چشمک می زند و سپس در صورتیکه سرویس اینترنت بر روی خط تلفن شما فعال شده باشد روشن می ماند. در نظر داشته باشید که برای اکثر مودمها نیاز به نصب CD راه انداز نمیباشد و یادگیری تنظیم مودم بدون CD کلی تر و بهتر است زیرا اکثر مودم های USB سرعت پایینی دارند و سرعت کابل شبکه یا شبکه بیسیم بسیار بیشتر می باشد. با اتصال مودم به کامپیوتر عموم مواقع ارتباط مودم و کامپیوتر شما بصورت خودکار برقرار می شود و شما در صورت دسترسی به پنل تنظیمات آن خواهید توانست براحتی به تنظیم آن بپردازید.

چگونه نرم افزار مودم را تنظیم کنیم؟

لیکن برای دسترسی به پنل تنظیمات بصورت عمومی افراد با کمک گرفتن از یک برنامه مرورگر اینترنت بمانند اینترنت اکسپلورر و یا فایرفاکس آدرس IP مودم را در نوار آدرس آن وارد می کنند و اینتر می زنند تا وارد پنل تنظیمات مودم شوند. اکنون شما تنها کافیست آدرس IP مودم خود را بدانید، اما آدرس IP مودمها بصورت پیش فرض بسته به نوع و مارک آن متفاوت است. در زیر آدرس هایی که بیشتر متداول هستند را مشاهده میکنید:

192.168.1.1

192.168.0.1

192.168.1.254

192.168.0.254

10.1.1.1

در هر صورت میتوانید از روی دفترچه راهنمای مودم IP آن را به دست آورید.

 

نمایی از صفحه ورودی پنل تنظیمات مودم

پس مطابق تصویر بالا در صورتیکه آدرس مودم را در نوار آدرس وارد کنید و دکمه Enter را از روی کیبرد بفشارید پیامی مبتنی بر وارد نمودن نام کاربری و رمز ورود مدیریت به شما نشان داده خواهد شد. نام کاربری و کلمه عبور در بیشتر مودمها admin میباشد، در غیر این صورت آن را از دفترچه راهنمای مودم به دست آورید. در صورتیکه IP مودم و یا رمز عبور را قبلا تغییر داده اید و آن را فراموش کرده اید در انتهای این متن نحوه Reset کردن مودم را مطالعه کنید. از این قسمت به بعد وارد صفحه تنظیمات مودم میشویم و بایستی در نظر داشته باشید که صفحه تنظیمات هر مودم با مودم دیگر متفاوت است ولی اصول کار همه آنها مانند یکدیگر است. بعد از ورود به صفحه تنظیمات، در داخل منوها به دنبال گزینه ای مانند Quick Setup و یا Quick Start بگردید. حال شما می توانید از این بخش با کلیک بروی Run Wizard وارد مراحل تنظیم سریع مودم شوید که طی چند مرحله کوتاه شما را قادر به تنظیم مودم می سازد. با کلیک بروی گزینه Next شما به مرحله بعد راهنمایی می شوید که در اکثر مواقع از شما منطقه زمانی شما را خواهد پرسید که می توانید با انتخاب منطقه زمانی GMT +3:30 منطقه زمانی ایران را انتخاب کنید و آنگاه با انتخاب دکمه Next به قسمت نوع اتصال سرویس دهنده یا همان ISP Connection Type برسید. در این لیست دو گزینه برای تنظیمات ابتدایی ما کاربرد دارند، یکی از آنها PPPoE/PPPoA و دیگری Bridge Mode است. نوع ارتباط PPPoE به این صورت است که شما نام کاربری و رمز عبور اینترنت خود را که از سرویس دهنده اینترنت دریافت کرده اید داخل مودم وارد کرده و از این پس هر زمان که مودم روشن شد ارتباط اینترنتی شما در داخل مودم شکل می گیرد و دیگر نیازی به ساخت Connection بر روی سیستم نیست. در Bridge Mode شما باید یک اتصال PPPoE بر روی رایانه خود ایجاد و برای اتصال به اینترنت آن را فعال کنید. نوع PPPoE بیشتر در زمانهایی کاربرد دارد که شما با بیش از یک سیستم به اینترنت متصل میشوید، در صورتیکه PPPoE را انتخاب کنید در مرحله بعد نیاز به وارد کردن نام کاربری و رمز عبور اینترنت خود دارید و اگر Bridge را انتخاب کنید دیگر نیازی به این کار نخواهد بود. در همین مرحله و یا مرحله بعد اطلاعات دیگری را نیز باید وارد کنیم که برای تکمیل صحیح آنها شما نیاز به دو عدد خواهید داشت تا در قسمت VCI و VPI وارد کنید. این مقادیر را باید از شرکت سرویس دهنده اینترنتی خود بگیرید چون ممکن است برای هر شرکت متفاوت باشد ولیکن با توجه به محدودیت های موجود می توان از اغلب آنها که در زیر آمده اند نام برد:

آسیاتک: VPI=0 VCI=35

عصر انتقال داده: VPI=8 VCI=35

دانش گستر عصر نوین: VPI=0 VCI=33

داده گستر (های وب): VPI=0 VCI=35

داتک: VPI=0 VCI=35

فن آوا: VPI=8 VCI=35

مخابرات: VPI=0 VCI=35

کارا امین ارتباط: VPI=0 VCI=33

لیزر: برای ارتباطات عمومی VPI=0 VCI=35 و در شبکه خصوصی VPI=0 VCI=32

پارس آنلاین: در کلان شهر ها VPI=0 VCI=35 و در سایر شهرستان ها VPI=0 VCI=59

پیشگامان توس: VPI=0 VCI=35

صبانت (ندا گستر صبا): VPI=0 VCI=35

شاتل (آریا رسانه تدبیر): VPI=0 VCI=35

پس از وارد کردن VPI و VCI نیاز دارید تا مقدار Connection Type را نیز بروی PPPoE LLC تغییر دهید. با زدن دکمه Next در صورت وجود امکان شبکه بیسیم وارد مرحله تنظیم شبکه بیسیم می شوید ولی در غیر اینصورت در صفحه جدیدی که نمایش داده می شود شما قادر خواهید بود تا با زدن Next تنظیمات خود را ذخیره کنید و در نهایت با اعلام موفقیت در ذخیره سازی تنظیمات با زدن دکمه Close از این بخش خارج خواهید شد. بعد از ذخیره شدن اطلاعات مودم یک بار Restart میشود و پس از اینکه مودم دوباره روشن شد پس از چند دقیقه آماده استفاده است. حال می توانید یک صفحه اینترنتی را باز کنید تا ارتباط خود را تست کنید.

مراحل تنظیم سریع مودم

در انتها لازم است موارد زیر را در نظر داشته باشید: 1- به دلیل اینکه صفحه تنظیمات هر مودم با مودم نوع دیگر متفاوت است در نتیجه نمی توان مسیر تنظیمات را به طور دقیق بیان کرد ولی با کمی جستجو در منوهای مودم مواردی که در این مطلب به انها اشاره شده به راحتی یافت میشود. 2- منوها، رمز عبور و IP آدرسی که در این مطلب به آنها اشاره شد مربوط به مودمهای تی پی لینک میباشد. 3-دقت کنید که برای ارتباط اینترنتی فقط تنظیم PPPoE و یا Bridge و مقادیر VPI/VCI کافیست و در صورتیکه اطلاعات زیادی در رابطه با مودم ندارید نیازی به هیچ تغییر دیگر نیست. پس از این تغییرات بر روی دکمه Save کلیک کنید و مودم را دوباره راه اندازی کنید. 4- در پشت اکثر مودم ها سوراخ بسیار ریزی وجود دارد که در صورتیکه اطلاعات گذشته مودم مانند IP و یا رمز عبور را فراموش کرده اید میتوانید با وارد کردن یک سوزن داخل این سوراخ و فشار دادن آن به مدت حدود یک دقیقه در هنگامی که مودم روشن است مودم را به تنظیمات پیش فرض کارخانه برگردانده یا به عبارتی Reset کنید. توجه داشته باشید که پس از این کار باید مودم را مجددا پیکر بندی کنید.

زندگی نامه سرلشکر خلبان شهید بابایی

شهید بابایی در سال 1329، در قزوین دیده به جهان گشود. دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر طی نمود و در سال 1348، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذرانیدن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد. 


با ورود هواپیماهای پیشرفته اف ـ 14 به نیروی هوایی ، بابایی که جزو خلبانهای تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای جنگی اف ـ 5 بود، به همراه تنی چند از خلبانان برای پرواز با هواپیمای اف ـ 14 انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد. 
با اوجگیری مبارزات مردم علیه نظام ستمشاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش وارد میان مبارزه شد. 
پس از پیروزی انقلاب، وی گذشته از انجام وظایف روزمره، سرپرست انجمن اسلامی پایگاه نیز شد. شهید بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ 7/5/1360 فرمانده پایگاه شد. 
شهید بابایی، با کفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد؛ در تاریخ 9/9/62 با ارتقاء به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی ارتش منصوب و به تهران منتقل گردید. او با روحیه شهادت طلبی به همراه شجاعت و ایثاری که در طول سالهای دفاع مقدس به نمایش گذاشت، صفحات نوین و زرینی برتاریخ نیروی هوایی ارتش افزود و با بیش از 3000ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم عمر خویش را در پروازهای عملیاتی و یا قرارگاه ها و جبهه های جنگ در غرب و جنوب کشور سپری کرد و چهره آشنای «بسیجیان» و یار وفادار فرماندهای قرارگاه های عملیاتی شناخته شد و تنها از سال 1364 تا هنگام شهادت، بیش از 60 مأموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید. 



شهید سرلشگر بابائی به علت لیاقت و رشادتهایش در تاریخ 
8/2/66 به درجه سرتیپی مفتخر شد و در پانزدهم مرداد همان سال در حالی که به درخواستهای پی در پی دوستان و نزدیکانش مبنی بر شرکت در مراسم حج آن سال پاسخ نه را داده بود، در روز عید قربان در یک عملیات برون مرزی، به شهادت رسید. از نزدیکان شهید نقل شده که وی چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاریهای بیش از حد دوستان جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: تا عید قربان خودم را به شما می رسانم. 
وی هنگام شهادت 37 سال داشت و اسوه ای بود که از کودکی تا واپسین لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداکاری و ایثار زندگی کرد و سرانجام نیز به آرزوی بزرگ خود که شهادت بود، دست یافت و نام پرآوازه اش درتاریخ پرافتخار کشور جمهوری اسلامی ایران جاودانه شد. آنچه می خوانید گوشه ای از خاطرات این سرباز فداکار اسلام از زبان دوستان، بستگان و همرزمان ایشان است. 
مشق حرام ننوشت 
بعد از ظهر یکی از روزهای پاییزی، که تازه چند ماهی از شروع اولین سال تحصیلی ابتدایی عباس می گذشت، او را به محل کارم در بهداری شهرستان قزوین برده بودم. در اتاق کارم به عباس گفتم: پسرم پشت این میز بنشین و مشق هایت را بنویس. 
سپس جهت تحویل دارو به انبار رفتم و پس از دریافت و بسته بندی، آنها را برای جدا کردن و نوشتن شماره به اتاق کارم آوردم. روی میز به دنبال مداد می گشتم. دیدم عباس با مداد من مشغول نوشتن مشق است. پرسیدم: 
ـ عباس! مداد خودت کجاست؟ 
گفت: در خانه جا گذاشتم. 
به او گفتم: پسرم! این مداد از اموال اداری است و با آن باید فقط کارهای مربوط به اداره را انجام داد. اگر مشق هایت را با آن بنویسی ، ممکن است در آخر سال رفوزه شوی. 
او چیزی نگفت. چند دقیقه بعد دیدم بی درنگ مشق خود را خط زد و مداد را به من برگرداند. (راوی: مرحوم حاج اسماعیل بابایی، پدرشهید) 
جن! 
در دوران تحصیل برای کمک به بابای پیر مدرسه که کمر و پاهایش درد می کند نیمه های شب ـ قبل از اذان صبح ـ به مدرسه می رود و کلاس ها و حیاط را تمیز می کند و به خانه برمی گردد. مدتها بعد بابای مدرسه و همسرش در تردید می مانند که جن ها به کمک آنها می آیند! و در نیمه شبی « عباس» را می بینند که جارو در دست مشغول تمیز کردن حیاط است . 
پپسی نخور 
در طول مدتی که من با عباس در آمریکا هم اتاق بودم، همه تفریح عباس در آمریکا در سه چیز خلاصه می شد : ورزش، عکاسی، و دیدن مناظر طبیعی. او همیشه روزانه دو وعده غذا می خورد ، صبحانه و شام. 
هیچ وقت ندیدم که ظهرها ناهار بخورد . من فکر کنم عباس از این عمل ، دو هدف را دنبال می کرد ؛ یکی خودسازی و تزکیه نفس و دیگری صرفه جویی در مخارج و فرستادن پول برای دوستانش که بیشتر در جاهای دوردست کشور بودند. بعضی وقت ها عباس همراه شام، نوشابه می خورد ؛ اما نه نوشابه هایی مثل پپسی و .... که در آن زمان موجود بود ؛ بلکه او همیشه فانتای پرتقالی می خورد. چند بار به او گفتم که برای من پپسی بگیرد ، ولی دوباره می دیدم که فانتا خریده است . 
یک بار به او اعتراض کردم که چرا پپسی نمی خری ؟ مگر چه فرقی می کند و از نظر قیمت که با فانتا تفاوتی ندارد ،آرام و متین گفت :« حالا نمی شود شما فانا بخورید؟» 
گفتم:« خب ، عباس جان برای چه ؟» سرانجام با اصرار من آهسته گفت :« کارخانه پپسی متعلق اسرائیلی هاست ؛ به همین خاطر مراجع تقلید مصرف آن را تحریم کرده اند .» 
به او خیره شدم و دانستم که او تا چه حد از شعور سیاسی بالایی برخوردار است و در دل به عمق نگرش او به مسایل ، آفرین گفتم . (راوی: خلبان آزاده امیر اکبر صیادبورانی) 
حکایت آن نخ 
مدت زمانی که عباس در «ریس» حضور داشت با علاقه فراوانی دوست یابی می کرد ، آنها را با معارف اسلامی آشنا می نمود و می کوشید تا در غربت از انحرافشان جلوگیری کند . 
به یاد دارم که در ان سال ، به علت تراکم بیش از حد دانشجویان اعزامی از کشورهای مختلف ، اتاق هایی با مساحت تقریبی سی متر را به دو نفر اختصاص داده بودند . همسویی نظرات و تنهایی ، از علت های نزدیکی من با عباس بود ؛ به همین خاطر بیشتر وقت ها با او بودم. 
یک روز هنگامی که برای مطالعه و تمرین درس ها به اتاق عباس رفتم ، در کمال شگفتی «نخی» را دیدم که به دو طرف دیوار نصب شده و مساحت اتاق را به دو نیم تقسیم کرده بود . نخ در ارتفاع متوسط بود ، به طوری که مجبور به خم شدن و گذر از نخ شدم . به شوخی گفتم : «عباس ! این چیه! چرا بند رخت را در اتاقت بسته ای؟» 
او پرسش مرا با تعارف میوه، که همیشه در اتاقش برای میهمانان نگه می داشت ، بی پاسخ گذاشت. 
بعدها دریافتم که هم اتاقی عباس جوانی بی بند وبار است و در طرف دیگر اتاق ، دقیقاً رو به روی عباس ، تعدادی عکس از هنرپیشه های زن و مرد آمریکایی چسبانده و چند نمونه از مشروبات خارجی را بر روی میزش قرار داده است . 
با پرسش های پی در پی من، عباس توضیح داد که با هم اتاقی اش به توافق رسیده و از او خواهش کرده چون او مشروب می خورد لطفاً به این سوی خط نیاید؛ بدین ترتیب یک سوی اتاق متعلق به عباس بود و طرف دیگر به هم اتاقی اش اختصاص داشت و آن نخ هم مرز بین آن دو بود . روزها از پس یکدیگر می گذشت و من هفته ای یکی ، دو بار به اتاق عباس می رفتم و در همان محدوده او به تمرین درس های پروازی مشغول می شدم و هر روز می دیدم که به تدریج نخ به قسمت بالاتر دیوار نصب می شود؛ به طوری که دیگر به راحتی از زیر آن عبور می کردم . 
یک روز که به اتاق عباس رفتم او خوشحال و شادمان بود و دریافتم که اثری از نخ نیست . علت را جویا شدم . عباس به سمت دیگر اتاق اشاره کرد. من با کمال شگفتی دیدم که عکس های هنر پیشه ها از دیوار برداشته شده بود و از بطری های مشروبات خارجی هم اثری نبود. عباس گفت : دیگر احتیاجی به نخ نیست ؛ چون دوستمان با ما یکی شده. (راوی: امیر خلبان روح الدین ابوطالبی) 
بدو تا شیطان را جابگذاری! 
در دوران تحصیل در آمریکا، روزی در بولتن خبری پایگاه «ریس» که هر هفته منتشر می شد، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد. مطلب این بود: دانشجو بابایی ساعت 2 بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور کند. 
من و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم. او گفت: ـچند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن پایگاه و شروع کردم به دویدن. از قضا کلنل «باکستر» فرمانده پایگاه با همسرش از میهمانی شبانه بر می گشتند. آنها با دیدن من شگفت زده شدند. کلنل ماشین را نگه داشت و مرا صدا زد. نزد او رفتم. او گفت: در این وقت شب برای چه می دوی؟ گفتم: خوابم نمی آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم. گویا توضیح من برای کلنل قانع کننده نبود. او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم: مسایلی در اطراف من می گذرد که گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بکشاند و در دین ما توصیه شده که در چنین موقعی بدویم و یا دوش آب سرد بگیریم. 
آن دو با شنیدن حرف من، تا دقایقی می خندیدند، زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسایل جنسی داشتند نمی توانستند رفتار مرا درک کنند.» 
(راوی: امیر اکبر صیاد بورانی) 
پوز یانکی را به خاک بمال عباس! 
چند روزی بود که به همراه عباس از پایگاه لکلند واقع در شهر سن آنتونیوتکزاس فارغ التحصیل شده و برای پرواز با هواپیمای آموزشی T-41 به پایگاه ریس در شمال تکزاس آمده بودیم. در ورزشهای روزانه، می بایست ابتدا جلیقه هایی را با وزن نسبتاً زیادی به تن می کردیم و چندین دور با همان جلیقه ها به دور محوطه و یا پادگان می دویدیم. این کار جزء ورزشهای اجباری بود که زیر نظر یک درجه دار آمریکایی انجام می شد. پس از پایان این مرحله، دانشجویان می توانستند ورزش دلخواه خودشان را انتخاب کنند و عباس که والیبالیست خوبی بود با تعدادی از بچّه های ایرانی یک تیم والیبال تشکیل داده بودند. آن روزها بیشترین سرگرمی ما بازی والیبال بود. 
باید بگویم که آمریکاییان در سالهای حدود 1349 (1970 میلادی) تقریباً با بازی والیبال بیگانه بودند و هنگام بازی مقررات آن را رعایت نمی کردند؛ به همین خاطر یک روز هنگامی که با چند نفر از دانشجویان آمریکایی مشغول بازی بودیم.، آبشارهای بی مورد و پاسهای بی موقع آنها همه ما را کلافه کرده بود. عباس به یکی از آنها یادآوری کرد که اگر می خواهید والیبال بازی کنید باید مقررات آن را رعایت کنید. یکی از دانشجویان آمریکایی از این سخن عباس آزرده خاطر شد و در حالی که بر خود می بالید با بی ادبی گفت: توی شترسوار می خواهی به ما والیبال یاد بدهی؟ 
او به عباس جسارت کرده بود؛ به همین خاطر دیگران خواستند تا پاسخ او را بدهند؛ ولی عباس مانع شد و روی به آن دانشجوی آمریکایی کرد و با متانت گفت: من حاضرم با شما مسابقه بدهم. من یک نفر در یک طرف زمین و شما هر چند نفر که می خواهید در طرف مقابل. 
دانشجوی آمریکایی که از پیشنهاد عباس به خشم آمده بود، به ناچار پذیرفت. 
دانشجویان آمریکایی می پنداشتند که هر چه تعداد نفراتشان بیشتر باشد، بهتر می توانند توپ را بگیرند؛ به همین خاطر در طرف مقابل عباس ده نفر قرار گرفتند. عباس نیز با لبخندی که همیشه بر لب داشت در طرف دیگر زمین محکم و با صلابت ایستاد. 
بازی شروع شد. سرنوشت این بازی برای تمام بچه های ایرانی مهم بود؛ از این رو دانشجویان ایرانی عباس را تشویق می کردند و آمریکایی ها هم طرف خودشان را؛ ولی عباس با مهارتی که داشت پی در پی توپ ها را در زمین طرف مقابل می خواباند. آمریکایی ها در مانده شده بودند و نمی دانستند که چه بکنند. در حین برگزاری مسابقه، سر و صدایی که دانشجویان برپا کرده بودند کلنل «باکستر» فرمانده پایگاه را متوجه بازی کرده بود و در نتیجه او نیز به زمین مسابقه آمد. در طول بازی از نگاه کلنل پیدا بود که مهارت، خونسردی و تکنیک عباس را زیر نظر دارد. 
سرانجام در میان ناباوری آمریکایی ها، مسابقه با پیروزی عباس به پایان رسید. در این لحظه فرمانده پایگاه، که گویا از بازی خوب عباس تحت تأثیر قرار گرفته بود و شادمان به نظر می آمد، از عباس خواست تا در فرصتی مناسب به دفتر کارش برود. 
چند روز بعد عباس از طرف فرمانده پایگاه به عنوان کاپیتان تیم والیبال پایگاه «ریس» انتخاب شد. با مسابقاتی که تیم والیبال پایگاه با چند تیم از شهر «لاواک» برگزار کرد، تیم والیبال پایگاه به مقام اول دست یافت و عباس به عنوان یک کاپیتان خوب و شایسته مورد علاقه فراوان کلنل «باکستر» قرار گرفته بود و بارها شنیدم که او عباس را «پسرم» صدا می کرد. (راوی: امیر خلبان روح الدین ابوطالبی) 
عیدی سربازان 
پنج یا شش روز به عید سال 1361 مانده بود . ساعت ده شب شهید بابایی به منزل ما آمد و مقداری طلا که شامل یک سینه ریز و تعدادی دستبند بود به من داد و گفت :« فردا به پول نیاز دارم ، اینها را بفروش» 
گفتم :« اگر پول نیاز دارید ، بگویید تا از جایی تهیه کنم » 
او در پاسخ گفت :« تو نگران این موضوع نباش . من قبلاً اینها را خریده ام و فعلاً نیازی به آنها نیست . در ضمن با خانواده ام هم صحبت کرده ام .» 
من فردای آن روز به اصفهان رفتم . آنها را فروختم و برگشتم . بعدازظهر با ایشان تماس گرفتم و گفتم که کار انجام شد . او گفت که شب می آید و پول ها را می گیرد . شهید بابایی شب به منزل ما آمد و از من خواست تا برویم بیرون و کمی قدم بزنیم . من پول ها را با خود برداشتم و رفتیم بیرون . کمی که از منزل دور شدیم گفت :وضع مناسب نیست قیمت اجناس بالا رفت و حقوق کارمندان و کارگران پایین است و درآمدشان با خرجشان نمی خواند و..... 
او حدود نیم ساعت صحبت کرد . آنگاه رو به من کرد و گفت:« شما کارمندها عیالوار هستید . خرجتان زیاد است ومن نمی دانم باید چه کار کنم » بعد از من پرسید :« این بسته اسکناس ها چقدری است ؟» گفتم: صد تومانی و پنجاه تومانی. پول ها را از من گرفت و بدون اینکه بشمارد ، بسته پول ها را باز کرد و از میان آنها یک بسته اسکناس پنجاه تومانی درآورد و به من داد و گفت :«این هم برای شما و خانواده ات . برو شب عیدی چیزی برایشان بخر.» 
ابتدا قبول نکردم . بعد چون دیدم ناراحت شد ، پول را گرفتم و پس از خداحافظی ، خوشحال به خانه برگشتم .بعدها از یکی از دوستان شنیدم که همان شب پول ها را بین سربازان متأهل ، که قرار بود فردا برای مرخصی عید نزد زن و فرزندانشان بروند تقسیم کرده است .(راوی: سید جلیل مسعودیان) 
دست خدا و سر عباس 
عباس نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می خواند. در بعضی وقتها که فراغت بیشتری داشت آیه «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» را هفت بار با چشمانی اشکبار تکرار می کرد. 
به یاد دارم از سن هشت سالگی روزه اش را به طور کامل می گرفت. او به قدری نسبت به ماه رمضان مقیّد و حساس بود که مسافرتها و مأموریتهایش را به گونه ای تنظیم می کرد تا کوچکترین لطمه ای به روزه اش وارد نشود. او همیشه نمازش را در اول وقت می خواند و ما را نیز به نماز اول وقت تشویق می کرد. 
فراموش نمی کنم، آخرین بار که به خانه ما آمد، سخنانش دلنشین تر از روزهای قبل بود. از گفته های او در آن روز یکی این بود که: وقتی اذان صبح می شود، پس از اینکه وضو گرفتی، به طرف قبله بایست و بگو ای خدا! این دستت را بروی سر من بگذار و تا صبح فردا برندار. 
به شوخی دلیل این کار را از او پرسیدم. او در پاسخ چنین گفت: اگر دست خدا روی سرمان باشد، شیطان هرگز نمی تواند ما را فریب دهد. 
از آن روز تا به حال این گفته عباس بی اختیار در گوش من تکرار می شود. (راوی: اقدس بابایی) 
پرواز انقلابی 
قبل از پیروزی انقلاب در پایگاه اصفهان در سمت فرمانده گردان « F-14» در یک مانور هوایی به مناسبت روز 24 اسفند شرکت داشت. من به عنوان فرمانده گردان هماهنگیهای لازم را انجام دادم و در روز مقرر به پرواز درآمدیم. فرمانده دسته اول من بودم و عباس هم در دسته من پرواز می کرد. باید بگویم که رژه در حضور شاه برگزار می شد. 
از شروع پرواز چند دقیقه ای می گذشت و ما در حال نزدیک شدن به فضای جایگاه بودیم. آرایش هواپیماها از قبل هماهنگ شده بود و چشمان حاضران و خبرنگاران در جایگاه در انتظار مانور ما بر فراز جایگاه بودند که ناگهان صدای عباس در رادیو پیچید او گفت: 
ـ من در وضع عادی نیستم. نمی توانم دسته را همراهی کنم. 
مضطربانه پرسیدم: 
ـ چه مشکلی پیش آمده؟ 
گفت: 
ـ سیستم هیدرولیک هواپیما از کار افتاده است. می خواهم از دسته جدا شوم و باید به برج مراقبت اعلام وضعیت اضطراری کنم. 
من فقط گفتم: 
ـ شنیدم تمام. 
در این لحظه عباس از دسته جدا شد. مانوری کرد و در جهت مخالف دسته های پروازی، به سمت باند رفت. آن لحظه آرایش هواپیماها در هم ریخت و باعث در هم پاشیدن مراسم شد پس از انجام پرواز به پایگاه برگشتیم. یک پرسش ذهن مرا به خود مشغول کرده بود که با توجه به اینکه سیستم هیدرولیک در جنگنده «F-14» دوبله است، چرا عباس از سیستم دوم استفاده نکرده است. 
فرمانده پایگاه مرا تحت فشار قرار داد که درباره اعلام «وضع اضطراری» عباس اظهار نظر کنم. من پاسخ دادم که وقتی هواپیما در هوا دچار اشکال یا نقص فنی می شود، در آن لحظه تصمیم گیرنده خلبان است؛ بنابراین او باید تصمیم بگیرد که فرود بیاید یا به پرواز خود ادامه دهد. البته این نظر برای خودم قابل قبول نبود؛ ولی با توجه به علاقه ای که عباس داشتم و تا حدودی از هدف او آگاه بودم بر روی این موضوع سرپوش گذاشتم. حال اینکه او می توانست با استفاده از سیستم دوم به راحتی پرواز را تا پایان ادامه دهد. سپس به طور کتبی و رسماً به مسئولین اعلام کردم که تصمیم بابایی مبنی بر فرود، در آن لحظه کاملاً منطقی بوده و سرپیچی از فرمان محسوب نمی شود. 
چند روز بعد، هنگام خروج از اتاق عملیات، عباس را دیدم. او در حالی که به من ادای احترام می کرد، نگاهش به نگاه من دوخته شده بود. هیچ نگفت؛ ولی در عمق چشمانش خواندم که می گفت: «متشکرم». 
بعدها حدسم به یقین تبدیل شد و دانستم که عباس در آن روز نمی خواست رژه انجام شود و در حقیقت عمل او در آن روز یک حرکت انقلابی و پروازش یک پرواز انقلابی بود. ( راوی: امیر حبیب صادقپور) 
اسم خودش را خط زد 
عباس همیشه علاقه داشت تا گمنام باقی بماند. او از تشویق، شهرت و مقام سخت گریان بود. شاید اگر کسی با او برخورد می کرد، خیلی زود به این ویژگی اش پی می برد. 
زمانی که عباس فرمانده پایگاه اصفهان بود یک روز نامه ای از ستاد فرماندهی تهران رسید. در نامه خواسته بودند تا اسامی چند نفر از خلبانان نمونه را جهت تشویق و اعطای اتومبیل به تهران بفرستیم. در پایان نامه نیز قید شده بود که « این هدیه از جانب حضرت امام است.» عباس نامه را که دید سکوت کرد و هیچ نگفت. ما هم اسامی را تهیه کردیم و چون با روحیه او آشنا بودم، با تردید نام او را جزء اسامی در لیست گذاشتم می دانستم که او اعتراض خواهد کرد. از آنجا که عباس پیوسته از جایی به جای دیگر می رفت و یا مشغول انجام پرواز بود. یک هفته طول کشید تا توانستم فهرست اسامی را جهت امضاء به او عرضه کنم. ایشان با نگاه به لیست و دیدن نام خود قبل از اینکه صحبت من تمام شود، روی به من کرد و با ناراحتی گفت: 
ـ برادر عزیز! این حق دیگران است؛ نه من. 
گفتم: 
ـ مگر شما بالاترین ساعت پروازی را ندارید؟ مگر شما شبانه روز به پرسنل این پایگاه خدمت نمی کنید؟ مگر شما... ؟ 
ولی می دانستم هر چه بگویم فایده ای نخواهد داشت. سکوت کردم و بی آنکه چیزی بگویم، لیست اسامی را پیش رویش گذاشتم. روی اسم خود خط کشید و نام یکی دیگر از خلبانان را نوشت و لیست را امضا کرد. 
در حالی که اتاق را ترک می کردم. با خود گفتم که ای کاش همه مثل او فکر می کردیم. (راوی: امیرعلی اصغر جهانبخش) 
می برمش حمام 
مدتی قبل از شهادتش ، در حال عبور ازخیابان سعدی قزوین بودم که ناگهان عباس را دیدم . او معلولی را که هر دو پا عاجز بود و توان حرکت نداشت ، بردوش گرفته بود و برای اینکه شناخته نشود، پارچه ای نازک بر سر کشیده بود . من او را شناختم و با این گمان که خدای ناکرده برای بستگانش حادثه ای رخ داده است ، پیش رفتم . سلام کردم و با شگفتی پرسیدم : «چه اتفاقی افتاده عباس ؟ کجا می روی » 
او که با دیدن من غافلگیر شده بود ، اندکی ایستاد وگفت: «پیر مرد را برای استحمام به گرمابه می برم . او کسی را ندارد و مدتی است که به حمام نرفته!» (راوی: میرزا کرم زمانی) 
عباس عشق دوم داشت 
شب رفتن به حج ، توی خانه کوچکمان ، آدم های زیادی برای خداحافظی و بدرقه جمع شده بودند. صد و چند نفری می شدند. عباس صدایم کرد که برویم آن طرف ، خانه سابقمان . از این خانه جدیدمان ، که قبل از این که خانه ما بشود موتورخانه پایگاه بود، تا آن یکی راه زیادی نبود . رفتیم آن جا که حرف های آخر را بزنیم . چیزهایی می خواست که در سفر انجام بدهم . اشک همه پهنای صورتش را گرفته بود. نمی خواستم لحظه رفتنم ، لحظه جدا شدنمان تلخ شود. گفت: مواظب سلامتی خودت باش، اگر هم برگشتی دیدی من نیستم .... 
این را قبلا هم شنیده بودم . طاقت نیاوردم . گفتم : عباس چه طوری می توانم دوریت را تحمل کنم ؟ تو چه طور می توانی؟ 
هنوز اشک های درشتش پای صورتش بودند. گفت: تو عشق دوم منی ، من می خواهمت ، بعد از خدا. نمی خواهم آن قدر بخواهمت که برایم مثل بت شوی. 
ساکت شدم . چه می توانستم بگویم ؟ من در تکاپوی رفتن به سفر و او....؟ 
گفت: صدیقه ، کسی که عشق خدایی خودش را پیدا کرده باشد باید از همه این ها دل بکند.(راوی همسر شهید) 
آخرین نگاه 
اتوبوس ها در مسجد منتظرمان بودند. هم سفرهایمان همه دوست و همکاران عباس و خانم هایشان بودند. توی حیاط مسجد از شلوغی مرا کناری کشید. می دانست خیلی هلو دوست دارم . زود رفته بود هلو گرفته بود. انگار دوره نامزدیمان باشد، رفتیم یک گوشه و هلو خوردیم . بچه ها هم که می آمدند می گفت بروید پیش مامانی با بابا جون . می خواهم با مامانتان تنها باشم . 
اتوبوس منتظر آمدنم بود. همه سوار شده بودند. بالاخره باید جدا می شدیم . آقایی کنار اتوبوس مداحی می کرد و صلوات می فرستاد. یک باره گفت: سلامتی شهید بابایی صلوات! 
پاهایم دیگر جلوتر نرفتند. برگشتم به عباس گفتم: این چه می گوید؟ 
گفت: این هم از کارهای خداست. پایم پیش نمی رفت . یک قدم جلو می گذاشتیم ، ده قدم برگشتم . سوار اتوبوس که شدم ، هیچ کدام از آدم هایی را که آن جا نشسته بودند، با آن که همه آشنا بودند، نمی دیدم . فقط او را نگاه می کردم که تا وسط های اتوبوس هم آمده بود بدرقه ام ، و گریه می کردم . جایم را با خانم اردستانی عوض کردم تا وقتی ماشین دور می شود بتوانم ببینمش . خیال این که آخرین باری باشد که می بینمش، بی تابم می کرد. لحظه آخر از قاب پنجره اتوبوس او را دیدم که سرش را بالا گرفته و آرام لبخند می زند. یک دستش را روی سینه اش گذاشته و دست دیگرش را به نشانه خداحافظی برایم تکان می داد. 
این آخرین تصویری بود که از زنده بودنش دیدم . بعد از گذشت این همه سال ، هنوز آن لبخند آخری اش را یادم نرفته است . 
... مرا فرستاد خانه خدا و خودش رفت پیش خدا. 

عربستان به همکاری با قدرتهای جهانی برای تداوم تحریم های ایران ادامه می دهد

به گزارش گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از شبکه العربیه، یک مقام سعودی در واکنش به توافق ایران و 1+5 اعلام کرد عربستان پیوسته بر اهمیت توافقی که مانع دستیابی ایران به سلاح هسته ای شود تأکید داشته است. 


  وی تصریح کرد عربستان پیوسته بر لزوم بازرسی های مشخص و دائم از تمامی پایگاه های ایران از جمله پایگاه های هسته ای و وجود مکانیسمی برای بازگشت فوری تحریم ها در صورت نقض توافق از سوی ایران تأکید داشته است. این مقام سعودی همچنین مدعی شد عربستان به همکاری های خود با قدرتهای جهانی و جامعه بین الملل برای تداوم تحریم ها علیه ایران به سبب حمایت این کشور از تروریسم و نقض توافقات و معاهدات بین المللی مرتبط با تحریم های تسلیحاتی ادامه می دهد.

این مقام سعودی در ادامه ادعاهای خود گفت:  در سایه توافق هسته ای، ایران باید درآمدهای خود را بجای ایجاد تنش و آشوب در منطقه، در مسیر رشد داخلی و بهبود اوضاع ملت ایران صرف کند. این منبع در پایان اعلام کرد ایران به دلیل آنکه کشوری همسایه به شمار می رود، عربستان به دنبال ساخت رابطه ای بهتر با این کشور در تمامی زمینه ها طبق اصل حسن همجواری  و دخالت نکردن در امور یکدیگر است.

توافق هسته ای ایران کرنشی تاریخی است

به گزارش گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از اسراییل نشنال نیوز، "تزیپی هاتاولی" – معاون وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی – با اظهار نظر در خصوص پایان مذاکرات هسته ای گفت: "توافق هسته ایران به معنای تسلیم تاریخی غرب در برابر ایران است."



وی در ادامه افزود: "اثرات آتی این توافق بسیار جدی خواهد بود. ایران به گسترش ترور در هر گوشه ای از جهان ادامه خواهد داد و به تشدید تنش ها در منطقه خاورمیانه نیز ادامه می دهد. اما موضوع ناراحت کننده تر، اینست که این کشور گام های بزرگی را برای تبدیل شدن به یک کشور هسته ای برداشته است. 
معاون وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی در پایان ادعا کرد: "رژیم صهیونیستی از تمامی توان دیپلماتیک خود بهره خواهد گرفت تا مانع از تصویب این توافق شود."
نظریه: شما از اینکه دنیا به آرامش و صلح ثبات برسد عصبانی هستید و بهانه ای برای جرم و جنایت علیه بشریت ندارید،از این عصبانیت بمیرید تا دنیا از دست شما رهایی یابد.

به گزارش خبرنگار اعزامی باشگاه خبرنگاران از وین، جمهوری اسلامی ایران و دولت های عضو گروه 1+5 (شامل آمریکا، آلمان, انگلیس، چین، فرانسه و روسیه )همراه با نماینده عالی سیاست خارجی اتحادیه اروپایی) پس از 22 ماه مذاکره سخت و فشرده، سرانجام در روز 23 تیر 1394 برای رفع سوء تفاهم ها در مورد برنامه صلح آمیز هسته ای جمهوری اسلامی ایران و همزمان لغو تحریم های ظالمانه علیه ملت ایران تفاهم نمودند. در نتیجه این تفاهم که با رعایت چارچوب ها، دستورالعمل ها و خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران تدوین گردیده است، دستاوردهای زیر در حوزه هسته ای و لغو تحریم ها حاصل گردید. 
 

ادامه مطلب

زندگینامه: شهید سرلشکر خلبان عباس دوران (1329 - 1361)(خلبانی که حسرت برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها را به دل صدام گذاشت)


عباس دوران۲۰ مهر ماه سال ۱۳۲۹ در شهرستان شیراز در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.

وی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند و پس از گذراندن دوران ابتدایی پای به دبیرستان نهاد. عباس دوران در سال ۱۳۴۸ موفق به اخذ مدرک دیپلم طبیعی از دبیرستان سلطانی شیراز شد.

وی در همین سال به استخدام فرماندهی مرکز آموزش هوایی درآمد. در سال ۱۳۴۹ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوران مقدماتی پرواز در ایران، در سال ۱۳۵۱ برای تکمیل دوره خلبانی به آمریکا رفت.

عباس دوران ابتدا در پایگاه «لکلند» دوره تکمیلی زبان انگلیسی را طی کرد و سپس در پایگاه «کلمبوس» در ایالت می سی سی پی موفق به آموختن فن خلبانی و پرواز با هواپیماهای بونانزا، تی۴۱ - تی ۳۷ گردید.

در یکی از تمرینات ورزش اسکیت، متاسفانه در اثر برخورد با زمین پای چپ او مصدوم شد و به مدت 2 ماه از برنامه پروازی باز ماند.

پس از بهبودی، دوباره آموزش خلبانی را ادامه داد و پس از دریافت نشان خلبانی در سال ۱۳۵۲ به ایران بازگشت و به عنوان خلبان هواپیمایی F4 ابتدا در پایگاه یکم شکاری و سپس در پایگاه سوم شکاری مشغول انجام وظیفه شد.

با شروع جنگ تحمیلی سر از پا نشناخته به دفاع از کیان جمهوری اسلامی ایران پرداخت و با ۱۰۳ سورتی پرواز جنگی در طول عمر کوتاه اما پر بارش، یکی از قهرمانان دفاع مقدس شناخته شد.

خلبان عباس دوران همواره به دوستان و همکارانش تاکید می‌کرد که هرگز تن به ذلت نخواهد داد و اگر در حین پرواز مورد اصابت موشک دشمن قرار گیرد، هواپیمای سانحه دیده را بر سر دشمن زبون خواهد کوبید. وی همان طور که گفته بود بر این پیمان خویش صادقانه ایستاد و جان فدا کرد.

شهید عباس دوران در هفتم آذر ۱۳۵۹ در عملیات «مروارید» حماسه‌ای بزرگ آفرید و به کمک خلبان شهید حسین خلعتبری پنج فروند ناوچه عراقی را در حوالی اسکله الامیه و البکر منهدم ساخت و بقایای آن را به قعر آب‌هاب نیلگون خلیج فارس فرستاد.

به گفته یکی از همرزمان خلبانش، در یکی از نبردهای هوایی که فرماندهی دو فروند هواپیما را به عهده داشت، به مصاف ۹ فروند از جنگنده‌های دشمن رفت و با ابتکار عمل و مهارتی خاص، یک فروند از هواپیماهای دشمن را سرنگون و هشت فروند هواپیمای دیگر را مجبور به فرار از آسمان میهن کرد.

خلبان شهید عباس دوران همواره در عملیات جنگی پیش قراول بود و برای دفاع از میهن اسلامی و حفظ و حراست آن لحظه‌ای آرام و قرار نداشت.

وی سرانجام در سحر گاه روز ۳۰ تیر ماه سال ۱۳۶۱ که لیدری دسته پرواز را به عهده داشت، به قصد ضربه زدن به شبکه دفاعی و امنیتی نفوذ ناپذیر مورد ادعای صدام، با پنج نفر از زبده‌ترین خلبان نیروی هوایی در حالی که هنوز ستیغ آفتاب ندمیده بود، با اراده‌ای پولادین به پالایشگاه الدوره یورش بردند و چندین تن بمب هواپیماهای خود بر قلب دشمن حاکمان جنگ افروز عراق ریختند و پس از نمایش قدرت و شکستن دیوار صوتی در آسمان بغداد، هنگام بازگشت، هواپیمای لیدر مورد اصابت موشک دشمن واقع شد و شهید دوران اگر چه اجازه ترک هواپیما را به همرزم خلبانش؛ ستوان‌یکم منصور کاظمیان در عقب کابین داد، اما خود به رغم اینکه می‌توانست با استفاده از چتر نجات سالم فرود آید، صاعقه‌وار خود و هواپیمایش را بر متجاوزان کوبید و بدین ترتیب مانع از برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها به ریاست صدام در بغداد شد.

پس از سالها انتظار در تیرماه ۱۳۸۱ بقایای پیکر شهید دوران توسط کمیته جستجوی مفقودین به میهن منتقل شد و در پنجم مرداد ۱۳۸۱ طی مراسمی رسمی با حضور مسئولان کشوری و لشکری، خانواده شهید و بستگان در میدان صبحگاه ستاد نیروی هوایی، بر دوش همرزمان خلبانش تشییع شد.

پیکر مطهر آن شهید تیز پرواز سپس برای خاک سپاری با یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ به زادگاهش شیراز منتقل شد. شهید خلبان عباس دوران به هنگام شهادت ۳۲ سال داشت و امیررضا تنها یادگار اوست.

ده خاطره از شهید عباس دوران

1) در یکی از روزهای بهار سال 1360 مسئولین شهر شیراز تصمیم می گیرند به خاطر رشادت ها و دلاوری های عباس دوران، یکی از خیابان های شهر شیراز را به نام او کنند؛ لذا از دوران دعوت می شود تا در مراسم شرکت کند و او نیز قبول کرده و به آن جا می رود که از دوران به شایستگی تقدیر می شود. چون او ضربات مهلکی به دشمن وارد نموده بود، همیشه عوامل نفوذی دشمن قصد ترور وی را داشتند که یکی از این موارد هم در همین زمان بود که خوشبختانه این ترور عقیم ماند.
درد دل خود عباس
هشتم تیر 1360
دلم نمی خواهد از سختی ها با همسرم حرفی بزنم. دلم می خواهد وقتی خانه می روم جز شادی و خنده چیزی با خودم نبرم؛ نه کسل باشم، نه بی حوصله و خواب آلود تا دل همسرم هم شاد شود. اما چه کنم؟ نسبت به همه چیز حساسیت پیدا کرده ام. معده ام درد می کند. دکتر می گوید فقط ضعف اعصاب است. چطور می توانم عصبانی نشوم؟ آن روز وقتی بلوار نزدیک پایگاه هوایی شیراز را به نام من کردند، غرور و شادی را در چشم های همسرم دیدم. خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمین را که دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم که این همه محبت دارند و خوبند پشت تریبون رفتم. ولی همین که پایم به خانه رسید، دیگر طاقت نیاوردم. حواله زمین را پاره کردم، ریختم زمین. یعنی فکر می کنند ما پرواز می کنیم و می جنگیم تا شجاعت های ما را ببینند و به ما حواله خانه و زمین بدهند؟
باید با زبان خوش قانعش کنم که انتقال به تهران، یعنی مرگ من. چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است.

) در طول پرواز صحبت نمى کرد. همواره مى گفت: اگر از مسیر منحرف شده و یا حالت نامتعادلى داشتم، با من صحبت کنید، خودتان هم مواظب اطراف باشید. همچنین بسیارى از دوستانش از زبان او شنیده بودند که اگر روزى هواپیماى من مورد هدف قرار گیرد، هرگز آن را ترک نمى کنم و با آن به قلب دشمن حمله ور مى شوم.

3) وقتی قرار شد به پاس کاردانی های وجانفشانی های مکرر از پایگاه هوایی بوشهر به تهران انتقال یافته ودر ستاد عملیات نیروی هوایی خدمت کند. همسرش فوق العاده خوشحال شد واو را تشویق کرد تا هرچه زودتربرای انتقال اقدام کند.اما اودر دفتر یادداشتش نوشت. باید بازبان خودش قانعش کنم انتقال به تهران یعنی مرگ من چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است.

4) تابستان۱۳۶۱صدام حسین بر برگزاری کنفرانس سران غیر متعهدها دربغداد پافشاری و تاکید داشت وچند ماه زودتربنزهای تشریفات خریداری شد برای اجلاس. را در اتوبان های بغداد به نمایش گذاشت اما صبحگاه تیر ۱۳۶۱آخرین پرواز عباس دوران .جولان بر فراز بغداد با جنگنده دوست داشتنی اش E3_F4 ۶۵۷۰ وبمباران پالا یشگاه الدوره بود .اوضمن نمایشی از عزت وشجاعت .جنگنده ی شعله ورش راباخشم وکین بر قلب دشمن فرود آورد تا خواب صدام را پریشان کرده و میزبانی اجلاس سران غیره متعد ها را ازاو بگیرد.

) او به عنوان لیدر دسته ای دو فروند یF_14 برای مقابله با تجاوز هوایی ۹فروند هواپیمای دشمن از زمین بلند شد ند. دقایقی بعد در حالی کنترل زمینی به آنها هشدار می داد که مراقب باشند تا مورد اصابت قرار نگیرند در آسمان خوزستان به سوی جنگندها مهاجم حمله ور شد وبا سرنگون کردن دو فروند میگ۲۳عراقی بقیه را مجبوربه فرار کرد . این نبرد درخشان هوایی در جدول آمارهای و رکود درگیری های هوایی جهان بانام A_DoWran بسیار پر آوازه وبرای هر ایرانی غرورآفرین است.

6)عملیات در تاریخ 1359.9.7 شروع می شود. در همان ساعات ابتدایی نبردف در یک عملیات متحورانه عباس دو ناوچه نیروى دریایى عراق را در حوالى اسکله «الامیه» و «البکر» سرنگون کرد. تا پایان عملیات، دوران و همرزمانش مرتبا هواپیما عوض می کردند. بطوریکه بعد از فرود، دوران از هواپیما پیاده می شد و به هواپیمای دیگری که مسلح بود سوار می شد و به نبرد ادامه می داد. عباس بی‌نهایت شجاع بود. آن روزها سخت‌ترین مأموریت‌ها را قبول می‌کرد. در این عملیات به او که درحال پرواز بود اطلاع دادند باید عملیات نیمه تمام رها شود، که عباس قبول نکرد و با رشادت تمام این دو اسکله را نابود ساخت. چنان چه مى‏گفتند و به اثبات هم رسیدف نیروى دریایى عراق را سرهنگ خلبان عباس دوران و سرهنگ خلبان خلعتبرى به نابودى کشاندند.

)امروز پرواز cas انجام دادیم من شماره دو بودم . شماره یک سرتیپ محمود ضرابی خلبان و عسگری کمک بود ، شماره دو من خلبان و پیروان کمک بود .
در طول مسیر در ارتفاع بالا پرواز می کردیم . اهواز را در ارتفاع 5 هزار پایی قطع و نیروهای دشمن را کاملا دیدم . آنها به طرف ما تیراندازی می کردند . البته 5 دقیقه دیرتر روی هدف رسیده بودیم و با یک دسته هواپیماهای اف 5 خودی روبرو شدیم که البته اتفاقی نیفتاد . نیروی های دشمن در حال کندن سنگر بودند و ما هم نیروی توپ خانه و یا زرهی که همراه با فرمانده و تجهیزات باشد نداشتیم ، به هر حال راکتها و فشنگها را روی آنها ریخته و خیلی واضخ دیدم که یکی از تانکها آتش گرفت ، البته موقع زدن راکت در ارتفاع پانصد پایی بودم .

8)در آستانه عملیات بیت المقدس، دشمن دست به تحرکات گسترده ای زده بود و مرتبا نیرو و تجهیزات به جبهه های جنوبی ارسال می کرد. لذا از سوی نیروی هوایی تدبیری اندیشیده شد تا ضربه ای کاری به دشمن وارد شود لذا بعد از کسب اطلاعات لازم و تهیه نقشه های پروازی، تصمیم بر این شد که در یک عملیات گسترده هوایی عقبه دشمن از جمله نفرات و تجهیزات آنها از ارتفاع بالا بمباران شدید شود.
در 29 اسفند سال 1360 طرح آغاز شد و دوران به عنوان لیدر یا همان فرمانده دسته پروازیف انتخاب و 15 نفر از خلبانان تیزپرواز ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز انتخاب شدند. بعد از توجیهات لازم توسط دوران، همگی به پرواز درآمدند و با هدایت او مواضع دشمن به سختی بمباران شد و راه برای فتح خرمشهر هموار گردید.

9) عباس دوران در طول 22 ماه حضور در جنگ 120 پرواز عملیاتی داشتند. آنهایی که اهل پرواز هستند می دانند که غیرممکن است. شاید هیچ خلبانی پیدا نشود که توانسته باشد از عهده این کار برآید و این در آن زمان یک رکورد در نیروی هوایی محسوب می شد. در بین نیروی های دشمن نیز دوران خیلی معروف بود و زهرچشمی از عراقی ها گرفته بود که عراقی ها آرزوداشتند او را اسیر کنند.

) این عملیات برای جمهوری اسلامی از نظر سیاسی بسیار مهم بود. اگرکنفرانس سران کشورهای غیره متعهد در بغداد برگزار می شد صدام به مدت ۸سال ریاست آن را به عهده می گرفت .تنهاراهی که می شودازبرگزاری کنفرانس جلوگیری کرد.ناامن نشان دادن بغداد بود برگزاری بود که صدام به امنیت آن افتخار می کرد . عباس با این حرکت شهادت طلبانه اش باعث شد که این اجلاس به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشود. به آسمان پرکشید...باروحی به وسعت آسمان . قصد ترک سفینه ی آتش گرفته را نداشت این را بارها قبل از حادثه به دوستانش گفته بودکه ( بعثی ها آرزوی اسارت مرا به گور خواهند برد ) عاشقانه در حالی که به کابین عقب خود دستور خروج اضطراری داده و دستگیره ی خروج او را کشیده بود جنگنده ی شعله ورش را به یکی از ساختمانهای نظامی بغداد کوبید واز حجم انبوه دود و آتش برای مشاهدی جمال الهی به آسمان ها پرکشید.. پس ازسال ها غربت در روز دوم مرداد ۱۳۸۱بقایای پیکر پاک سرلشکرشهید عباس دوران به خاک میهن بازگشت تا این سند افتخارهمیشه جاویدان تاریخ ایران اسلامی در سرزمینی که دوست داشت تشییع ودر دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شود. روحش شاد و یادش گرامی باد

دیدار رهبری با دانشجویان

به گزارش گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب عصر امروز در دیداری صریح و صمیمی با بیش از هزار جوان دانشجو، حدود 4 ساعت به دغدغه ها، مطالبات، انتقادها و پیشنهادهای آنان گوش دادند و درباره مسائل مختلف از جمله آرمانخواهی، الزامات افزایش تأثیرگذاری تشکلهای دانشجویی، مسائل منطقه، تداوم استکبارستیزی ملت ایران و مسائل روز دانشجویی با آنان سخن گفتند.

روز جهانی قدس

  به نقل از المسیره؛ "عبدالملک بدرالدین الحوثی،" رهبر انصارالله یمن تاکید کرد ملت یمن با وجود همه مشکلات و شرایط استثنایی که بر اثر حملات رژیم سعودی - آمریکایی - و اسرائیلی بوجود آمده است، روز قدس را فراموش نکرد و به طور گسترده در خیابان‌ها حضور

یافت.
 عبدالملک گفت: متجاوزان همه چیز از جمله کودکان و زنان را هدف قرار دادند اما ملت یمن هوشیارتر و آگاه تر شده و به ارزش‌ها و درک مسئولیت‌های خود پایبندتر خواهد بود.

توافق بد

با پلمپ تاسیسات هسته ای نطنز ، وزارت خارجه آمریکا تأکید کرد ۵۵۰ میلیون دلار از کل مبلغ ۴٫۲ میلیارد دلار اموال بلوکه شده ایران به عنوان نخستین مرحله در اوایل فوریه آینده آزاد می‌شود.لازم به ذکر است کل اموال بلوکه شده ایران بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار می باشد.



۷ راهکار عربستان برای ضربه به امنیت ملی ایران

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، اسنادی که ارتش سایبری یمن 22 می (1 خرداد) در اختیار خبرگزاری فارس و سپس بخشی از آن را در اختیار سایت ویکی‌لیکس قرار داده است، شامل پیامها، نامه‌ها و گزارش‌های محرمانه سفارتخانه‌های عربستان سعودی در سرتاسر دنیا، وزارت خارجه، کشور و اطلاعات این کشور است.

یکی از صدها هزار سند افشا شده از وزارت خارجه، کشور و دفاع عربستان توسط «ارتش سایبری یمن» که ماه «می» گذشته، یک نسخه از کل اسناد فاش شده را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داد، نشان می‌دهد که «سعودالفیصل» وزیرخارجه وقت عربستان، در نامه‌ای به «خالد التویجری» رئیس وقت دیوان پادشاهی،  پیشنهاداتی جهت از بین بردن امنیت ملی ایران می‌دهد و از وی می‌خواهد تا با ابزارهای گوناگونی که نام می‌برد ضد انقلاب داخلی و خارجی را علیه حکومت ایران بشوراند.

طبق این سند، «سعود الفیصل» یک نسخه از روزنامه کیهان را که در آن مقاله‌ای علیه عربستان نوشته شده، به همراه این نامه به دیوان پادشاهی می‌فرستد و می‌نویسد: سفارت ما در تهران نسخه‌ای ار روزنامه کیهان را به همراه ترجمه آن ارسال کرده که در آن علیه مملکت سعودی و ایجاد فتنه در آن مطلبی نوشته شده است و تصاویری از شکنجه مخالفان منتشر شده و ادعا شده که این تصاویر مربوط به عربستان است.

در ادامه این نامه آمده است: سفارت ما در تهران پیشنهاد داده است تا مقابل تلاش‌های ایران برای ایجاد فتنه در داخل عربستان بایستیم و برای این کار نیز فرصت‌های خوبی در اختیار داریم که از جمله وجود اقلیت‌ها و مذاهب مختلف در ایران است.

سعودالفیصل در این نامه با متهم کردن ایران به در پیش گرفتن سیاست‌های سرکوبگرانه و با ادعای اینکه پس از حوادث سال 88 چندگانگی بین مسئولان نظام ایران ایجاد شده است و سیاست‌های اقتصادی نیز باعث نارضایتی مردم شده، می‌نویسد: باید از این فرصت استفاده کرد؛ تا اقدام محکمی در برابر ایران انجام گیرد.

طبق این سند، سفارت عربستان در تهران به سعود الفیصل نوشته است: می‌شود اهداف خود را از طریق رسانه‌های فارسی‌زبان برای بیان مشکلات جامعه ایران و تبلیغ علیه نظام این کشور، استفاده کرد و علاوه بر این، شبکه‌های اجتماعی، روزنامه‌ها، مجلات و سایت‌های اینترنتی، نیز می‌تواند در این راستا کمک کند.

سفارت سعودی در تهران ادامه می‌دهد: باید با وحدت و هماهنگی با کشورهای منطقه به خصوص کشورهای شورای همکاری، از طریق ابزارهای زیر جلوی ایران را گرفت:

1- تمرکز تبلیغاتی بر روی حوادثی که در ایران رخ می‌دهد [توضیح: در خصوص این بند، می‌توان این نمونه عینی را ذکر کرد که رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور رسما اعلام کرد: حادثه مهاباد حادثه ای است که عناصر امنیتی می گویند 80 درصد فراخوان جمعیتی مردم از طریق پیامک های شبکه اجتماعی در مهاباد از مقصد عربستان ارائه شده است (جزئیات بیشتر)]

2- شفاف‌سازی در برابر دخالت ایران در امور کشورهای عربی

3- تلاش برای ایجاد شبکه‌های تلویزونی و دعوت از کارشناسان مربوط به مسائل ایران و عدم اکتفا به رسانه‌های سعودی

4- ایجاد شبکه‌های تحلیلی و اخباری فارسی زبان

5- استفاده از شبکه‌های سلفی و اعزام مبلغان مذهبی به ایران

6- توجیه عمره‌گذاران و حجاج سعودی برای تأثیرگذاری بر روی ایرانی‌ها

7- کمک‌ گرفتن از معارضان ایرانی جهت کسب اطلاعات از داخل ایران و علاوه بر این به کارگیری آن‌ها برای مقابله با تحرک سیاسی و تبلیغاتی ایران در منطقه

سعود الفیصل در انتهای این نامه می‌نویسد که گزینه پنجم به دلیل اشراف بالای ایران بر اوضاع داخلی خود امکان‌پذیر نیست و در مورد گزینه ششم نیز باید مراقب این موضوع بود که شبهه سیاسی کردن مراسم حج ایجاد نشود و در مورد به کارگیری مخالفان حکومت ایران نیز باید سازمان اطلاعات ورود پیدا کند.